برگزیده

لیست کاملی از اصطلاحات عامیانه و کوچه بازاری قسمت 344

زال-کسی که موهای سر و ابرو و مژه های سفید دارد

آفتابه برداشتن(دست به آب رساندن، پابرهنه وسط حرف کسی دویدن)

تا-توانایی

از چشم افتادن-مورد بی مهری قرار گرفتن-بی‌اعتبار شدن

ترشیده-غذایی که فاسد و ترش شده است-دختر خانه مانده و شوهر نکرده

چاشنی زدن-ریختن یا زدن چاشنی به غدا

دست به ریش گرفتن-ضمانت و تعهد دادن

تو جوال رفتن با کسی-با کسی به مبارزه برخاستن

رو آب انداختن-فاش کردن-آشکار کردن

بادکش کردن-بیرون کشیدن خون بوسیله ی بادکش
دایی اوغلی-پسر دایی

تو دوزی-دوختن از درون

دماغ سوخته-خجالت زده-شکست خورده

بله قربان-در حالت احترام در جواب مثبت می گویند-مجازا به معنی تملق است

خدا به دور-پناه بر خدا

آخِی(صوتی برای تاثر یا شادی)

 

بخار-توانایی-شایستگی

راه پله-آن بخش از ساختمان که در آن پله ها طبقات را به یکدیگر می پیوندد

خانه خراب-بدبخت شده-بی چیز شده-زیان دیده

 

تو سری زدن-تحمیل عقیده با دشنام و اهانت

الف کوفی-چیز کج-آلت تناسلی

جیبی-قابل گنجاندن در جیب-مربوط به جیب

دیمی-کشت که از آب باران آبیاری شود-بدون برنامه و حساب-بی هدف

ابزارفروشی-فروشگاه وسایل خاص و ابزار یدکی

 
جا افتادن-سر جای خود آمدن

بستن به ناف کسی-به کسی خوراندن-به کسی نسبت دادن

برده خورده-ملاحظه-پروا

پاتیل-دیگ بزرگ مسی-مست مست

آب در هاون کوفتن(کار بی‌هوده کردن)

از تو به‌خیر و از ما به‌سلامت-ما را از این پس با یکدیگر کاری نیست

آب و گِل-بر و رو-سرشت آدمی

زیر پِل کسی را زدن-کسی را راندن و دور کردن

دو زاری-سکه ی دو ریالی
الف کوفی-چیز کج-آلت تناسلی
زردنبو-زردمبو
چاخانچی-کسی که همیشه دروغ بافی می کند

ترشرویی-بد خویی-اخمو بودن

انگشت‌نگاری-ثبت کردن اثر خطوط روی انگشتان برای شناسایی در آینده

دردسر دادن-ایجاد مزاحمت کردن-با پر حرفی وقت کسی را گرفتن

بُراق شدن-با خشم و غضب با کسی برخورد کردن

 

پیسی سر کسی در آوردن-با کسی نهایت بدرفتاری را کردن

پِر پِری-سخت نازک و باریک و تنگ

دمه گیر-خفه کننده-نفس گیر

تو دهنی-ضربه ای که به دهان کسی بزنند-سخنی درشت در پاسخ کسی

چراغ الله-نگا. چراغ

پول سر راهی-پولی که بزرگ تر ها به هنگام سفر به زیردستان یا کوچک تر ها می دهند

زن طلاق-مردی که به اندک بهانه ای زنش را طلاق می دهد

پوست انداختن-از سختی چیزی به ستوه آمدن

جشن گرفتن-سور بر پا کردن

مال دنیا

به راه انداختن-راه انداختن-به کار انداختن

پا بَد-بد قدم

 

تو دل شیر رفتن-جرات فراوان داشتن

دست از سر کچل کسی بر نداشتن-کسی را به حال خود نگذاشتن

پسله-جای پنهان-در نهان

خانه آبادان-عبارتی به عنوان سپاس

دندان گِرد-طمع کار-آزمند-گران فروش

تُپ تُپ-صدای تپش قلب بر اثر ترس و هیجان

چاخان پاخان-دروغ

چشم و دل سیر-کسی که به مال و منال دنیا بی اعتنا است

دله کردن-کسی را به دلگی عادت دادن

پل زدن-در کار کسی مانع ایجاد کردن-رابطه ی دو کس را به هم زدن-روز میان دو تعطیل را تعطیل کردن

خوردن حرف-نگا. حرف را خوردن

چوب پوش کردن-با چوب پوشاندن

تندی-بلافاصله-به سرعت-مانند : تندی رفت

بر پا-سرپا-استوار-بلند شوید !

آبجی خاک‌انداز-زن فضول و خبرچین

از ریخت افتادن-تناسب خود را از دست دادن-بی‌جلا و جلوه شدن

دوسیه-پرونده

خلق تنگی-عصبانیت-خشمگینی

ارواح شکمت(ارواح بابات)

درد-نفرینی مانند کوفت-زهرمار-مرض

جهیزیه-نگا. جهیز

خاک به سری-همبستری زن با شوهر

درجه-تب سنج-مرتبه ی نظامی

خدا داده به فلانی-بختش یار بوده

از پارو بالا رفتن پول(ثروت بسیار داشتن)

 

جا خوش کردن-در جایی که معمولن نباید ماندن اقامت کردن

حبف و میل-ریخت و پاش
دهان به دهان شدن-بحث و مجادله کردن-با پست تر از خود جر و بحث کردن

خانه تکانی-پاکیزه کردن خانه و وسایل خانه به صورنی اساسی در آغاز هر سال

در آوردن پول-برای به دست آوردن پول و درآمد کوشیدن

از دست کسی کشیدن-از کسی در زحمت و رنج بودن

پوست هندوانه زیر پای کسی گذاشتن-کسی را با تحریک حس غرورش به خطر انداختن

خلاص کردن-تمام کردن-کشتن

آش آلو کردن-خجالت‌زده کردن-کنفت کردن-سکه‌ی یک پول کردن

حاضر جواب-کسی که برای هر موردی پاسخ آماده دارد

آتش سوزاندن(شیطنت و شرارت کردن)

خایه قوچی-نوعی شیشه ی کوچک بیضی شکل

پیش و پس کار را نگاه کردن-جوانب کار را سنجیدن

دزد بازار-پر هرج و مرج-جایی که در آن دزدی زیاد می شود-جای بی قانون

حاضر و آماده-آماده

حساب بردن-پروا داشتن-اطاعت کردن

 

چار راه-محل تقاطع دو راه

چوب حراج چیزی را زدن-در برابر تاراج و غارت قرار دادن

چله گرفتن-نگا. چله داری کردن

از عزا در آوردن-به دوره‌ی عزاداری پایان دادن

دیگجوش-خوراکی مانند آش که در شب های جمعه و عید می پختند

تو آستین بودن-حاضر و آماده بودن-آماده داشتن

پابوس-زیارت

 

چله ی بزرگ-چهل روز میان هفتم دی ماه و شانزدهم بهمن

پیاده-کنایه از آدم کم مایه و بی تجربه
خربان-صاحب خر-خرکچی
اسم درگوشی(نام دوم فرد مسلمان که نام یکی از امامان است)
 

پالان کسی کج بودن-پاکدامن نبودن-ناپارسا بودن

 

جَلد-چابک-چالاک-کبوتر دست آموز

از پشه گوشت کبابی خواستن-خواهش یا انتظاری نابه‌جا و نشدنی داشتن

دلخور کردن-مایه ی گله مندی و نارضایتی کسی را فراهم کردن

آبدست-ماهر-استاد

چاییدن-سرما خوردن-زکام کردن

آشیخ روباه(آب‌زیرکاه، مکار)

خنگ-نادان-ابله-کودن

پیش-برنده-آن که جلو است

پیش-برنده-آن که جلو است

اله و بله کردن(لاف زدن، چنین و چنان گفتن)

حرام و حرس-ریخت و پاش

دست و پا نمدی-دست و پا پنبه ای

دست زیر بال کسی کردن-کسی را یاری کردن

راه دادن-باز کردن راه عبور-کنار رفتن از سر راه-اجازه ی ورود دادن-رضایت دادن به عمل جنسی

تخت و تبار-خوب و رو به راه

دبه کردن-دبه در آوردن
زار زار-گریه ی شدید

بار کسی نبودن-شعور و آگاهی نداشتن

دست آمدن-به دست آمدن-پیدا شدن-حاصل شدن

تلقین گفتن-مسائل دینی که بر سر گور کسی می گویند

چپکی-از طرف چپ-خشم آلود

باد هوا خوردن-درماندگی و فقر کامل داشتن

روی چشم-اطاعت می شود !

ته دل کسی قرص بودن-خاطرجمع بودن-نگرانی نداشتن

آبی از کسی گرم نشدن(بهره‌ای از کسی نبردن)

خدا به سر شاهده-خدا بالای سر شاهد است

دو کرپا-چمباتمه

آب آتش مزاج(می سرخ)

تِک تِک-صدای کارکردن ساعت

 
جیزگر خانه-محل رباخواری و قرض دادن پول در برابر اموال منقول

ختنه نکرده-آزمند-پول پرست-نامسلمان-پدر سوخته

 

آفتاب گز کردن-ولگردی کردن

روبند کردن-کسی را به رودربایستی به کاری واداشتن

الدرم بلدرم کردن-بد و بیراه گفتن-ناسزا گفتن

راه انداختن کار کسی-وسیله ی تسهیل انجام شدن کار کسی را فراهم کردن-رو به راه کردن کار کسی

دست و پا نمدی-دست و پا پنبه ای
چراغ اول-نخستین پولی که معرکه گیران از مردم می گیرند

بی طرف-کسی که در دسته بندی گروهی شرکت و دخالت ندارد

دست زدن-کوبیدن دو دست به یکدیگر همراه با نوای موسیقی یا برای تشویق

دستگیره ی خطر-وسیله ای حلقه مانند در قطار برای بازداشتن قطار از حرکت به هنگام خطر

رونما-هدیه ای که داماد یا پدر داماد به عروس می دهد-دیدن روی عروس در نخستین بار

دس دس کردن-دست زدن-طول دادن-وقت گذراندن

دود چراغ-کشیدن شیره

بازار مکاره-بازار موقت

افسارگسیخته-سرکش

جل و پلاس-اثاثیه ی ناچیز و کم بها

تو نخ کسی یا چیزی بودن یا رفتن-کسی یا چیزی را پاییدن و زیر نظر داشتن
از نافِ جایی آمدن(کاری را به‌خوبی اهل جایی انجام دادن)
پروار-فربه-چاق

آفتابه خرج لولهنگ کردن(چیز با ارزشی را در بهای چیز بی‌ارزش دادن)

آبگوشتی-بی‌ارزش-پیش پا افتاده

زَوال-مست مست-لول

باز و ولنگ-گل و گشاد-بی نظم و ترتیب

روی دست کسی گذاشتن-به کسی تحمیل کردن

آب به ‌زیر کسی آمدن(سراسیمه شدن)

دست بردن در چیزی-چیزی را تغییر دادن

چار نعل رفتن-تند رفتن-به تاخت رفتن

دست انداختن به روی چیزی-چیزی زا غاصبانه تصرف کردن

تخته پِهِن-پهن خشک شده که برای خوابیدن زیر حیوانات می گذارند

خنکای صبح-سحرگاه

درینگ درینگ-صدای شکستن شیشه-صدای برخورد پیاپی چیزی به فلز یا شیشه

ته خوار-بچه باز

بی شیله پیله-بدون حقه بازی-صاف و ساده

خم به ابرو نیاوردن-رنجی را تحمل کردن

با سلام و صلوات-با تجلیل و بزرگداشت-با رعایت کامل آداب و رسوم

آخر و عاقبت-نتیجه‌ی خوب

خشکه بار-نگا. خشکبار

جوش جوانی-جوشی که بر صورت یا کمر جوان ها می زند-جوش غرور

دل خواستن-آرزو داشتن-مایل بودن

این جور که بویش می‌آید-چنان که از ظواهر امر پیدا است-از فرار معلوم

دخل داشتن-ربط داشتن-مربوط بودن

حبه ی انگور-دانه ی انگور

داریه زدن-نواختن داریه-دایره زدن

 

تعریفی-قابل توجه-عالی

چشم شور-آن که چشم زخم زند

چُسَکی-کم دوام و سرهم بندی شده

خُردینه-بچه ی خردسال

حق و حساب-باج سبیل-رشوه

پرس و جو کردن-پرسیدن-خبر گرفتن

دست به دست کردن-تردید کردن-کوتاهی کردن-وقت کشتن

آب بندی کردن(آرام آرام به کار انداختن دستگاه نو)

 

استخوان جلوی سگ انداختن-با بخششی ناچیز دهان کسی را بستن

زیر دم سستی-انحراف اخلاقی

از آب کره گرفتن(از آب روغن گرفتن)

برچسب زدن-تهمت زدن

از جنب و جوش افتادن(آرام گرفتن، شور و هیجان خود را از دست دادن)

الواتی کردن-عیاشی و هرزگی کردن

چشم کسی راه کشیدن-خیره ماندن به جایی و پلک نزدن

توبره ی گدایی-کیسه ی گدایی

آب مروارید-تار شدن عدسی چشم

دستمال کاغذی-قطعات کوچک کاغد که به جای دستمال پارچه ای به کار می برند

ریز بافت-پارچه یا فرش طریف

جانمی-کلمه ای که در مقام خوش آمد و تقدیر از کسی می گویند

آش کشک خاله(کار ناگزیر، تکلیفی که بر عهده‌ی کسی باشد)

اخ و پیف کردن-اظهار ناراحتی کردن از بوی بد-منظره‌ی بد یا غذای بد

چو-شایعه

چوب-واحد پول در معاملات بازاری برابر با هزار تومان

پا پیچ-شکایت-سخن چینی-مزاحم

بساز-آدم سازگار-صبور

خزانه کردن-نشاء و قلمه ی درختی را در زمین کاشتن تا پس از سبز شدن در جای دیگر بنشانند

بد عنق-کج خلق-بد اخلاق

چشم ِ غربال-سوراخ های غربال

پینکی رفتن-چرت زدن

تکان خوردن-ناگهان ترسیدن-جاخوردن-از جا حرکت کردن

خون کسی را به شیشه کردن-کسی را رنج و آزار بسیار دادن

از تو چه پنهان-راستش را بخواهی

چرخ کسی را چنبر کردن-به اصرار کسی را به کار واداشتن-پیله کردن

برج ریق-برج نامیمون و نامبارک

پف کردن-ورم کردن-باد کردن-مغرور شدن

تعارف کردن-کسی را به گرفتن چیزی خواندن

چارخانه-شطرنجی

ابریشم(زن نوازنده، مطرب)
با متانت-با وقار

پل کسی آن سر آب بودن-کار کسی بسیار خراب بودن

چشم زاغ-بی شرم

بله قربان-در حالت احترام در جواب مثبت می گویند-مجازا به معنی تملق است

چس محل کردن-بی اعتنایی کردن

دنده کشیدن-دنده ی اتوموبیل را پیاپی عوض کردن
زهرمار خان-ترش رو-اخمو

چرسی-آدم معتاد-افیونی

خاکشیر نبات به حلق کسی کزدن-لطف و محبت بیش از اندازه به کسی کردن
پا سوخت-پا بد-بد شانس

اختر در پیراهن کردن(بی قرار کردن)

خانه خراب کن-بدبخت کننده-زیان رساننده

اردک رفتن، غاز آمدن-دست از پا درازتر برگشتن

دَلِگی-هیزی-چشم چرانی
راه کشیدن چشم-خیره شدن بی اراده به جایی بدون پلک زدن
جاپیچ-جاکش-دلال محبت
خر پول-دارای پول زیاد-تروتمند

پل خر بگیری-محل آزمایش-جایی که گریز از آن ممکن نباشد

به محضِ-به مجرد ِ-همان وقت که

درسته-یکجا-یکپارچه-کاملن

تَق-صدای برخورد دو چیز به یکدیگر

چپری آمدن-زود آمدن

دو به دو-دو تا دو تا

به نفس نفس افتادن-نفس نفس زدن

 

دم خروس از آستین کسی پیدا بودن-آشکار بودن نشانه ی کار خلاف

چاک و بست نداشتن دهان-دهان لغ بودن-رازدار نبودن

پینه کردن- پینه بستن

دهن کسی گرم بودن-خوش سخن و مجلس آرا بودن

در آش رشته گوشت دیدن-چیزی غیرمنتظره و دور از انتظار دیدن

خداپسندانه-مورد پسند خدا

برداشتن کلاه کسی-کسی را گول زدن-فریب دادن

خرجی-پول لازم برای گذران روز
انگشت به دهان نهادن-متحیر ماندن

حشل-خطر

 
داغ و درفش کردن-مجرمی را برای اقرار کردن داغ کردن

زن و بچه دار-کسی که زن و فرزند دارد

خرج راه-هزینه ی سفر

آدم بی‌معنی(آدم بی‌خود)

 

تلَکه-پول یا چیزی که با فریب و چاپلوسی از کسی بگیرند

 

تر و تازه-شاداب-شسته و رفته

چنگ به دل نزدن-ارزش نداشتن-قابل اعتنا نبودن-جالب نبودن

آبِ سیاه(نیمه کوری)

چشم کسی را دزدیدن-هنگام غفلت کسی کاری را انجام دادن یا چیزی را برداشتن

بال به بال کسی دادن-جانب کسی را گرفتن

دده سیاه-نوکر-نوکر سیاه

بی در رو-بن بست

بیخ-کاملا نزدیک-تنگ چیزی

خون جگر خوردن-رنج بسیار کشیدن-غم فراوان خوردن

دسته-ساعت دوازده

آبِ خشک-آب بسته

چتوَل-یک چهارم

دوبله-دو برابر-دوبلاژ

راست و حسینی-رو راست-بی شیله پیله

حلال واری-نگا. خلال وار

زائو-زنی که زاییده و در بستر است

تخم دو زرده-چیز بسیار عزیز و گرامی

دهنه-لگام چارپایان-دهانه ی بازار

چرکمرد شدن-آن قدر چرک که با شستن هم چرک نرود

از چشم کسی دیدن(کسی را مسئول چیزی دانستن)

 

پا را از گلیم خود فراتر گذاشتن-از حد خود گذشتن

دلمه-لخته-منعقد-سفت شده
رفتن از رو-خجالت کشیدن-شرم کردن-از میدان به در رفتن-مجاب شدن

چل ستون-شبستان مسجد

رویخی-فرنی-نوعی دسر که از نشاسته و شکر درست می کنند

 

بنده زاده-پسر من

حرف توی دهن کسی گذاشتن-سخنی را به کسی یاد دادن-تلقین کردن

آغبانو(لقبی برای زنان محتشم و بزرگ)

این تو بمیری از آن تو بمیری‌ها نیست-از این گرفتاری به‌سادگی دفعات پیش رها نمی‌توان شد

برزخ شدن-ناراحت شدن

داغ کردن پشت دست-توبه کردن-برای نکردن کاری با خود شرط کردن

بی خیالش-نگران نباش-اهمیت نده

خل بازی-حرکات غیر منطقی و غیر عاقلانه

باد گلو زدن-آروغ زدن

دست-بار-دفعه-مرتبه-واحد وسایل گوناگون

الابختکی(اتفاقی، تصادفی)

از این گوش گرفتن و از آن گوش در کردن(ظاهرن به حرفی گوش دادن ولی به آن عمل نکردن)

 

پر و بال-امکان-فرصت

دلبخواه-به اختیار-بدون رعایت رسم و قانون

دیر فهم-کند ذهن-کودن
دست از پا خطا نکردن-هیچ کار اشتباهی نکردن-تکان نخوردن

آب سیر-جانور خوش‌رفتار

رخت آویز-جا رختی-چوب لباسی

خوش غیرتی-زیاده غیرت نشان دادن-به طنز یعنی بی غیرتی کردن

برای کسی آش پختن که یک وجب روغن داشته باشد-زمینه ی تنبیه و گوشمالی برای کسی آماده کردن

از بر بودن(مطلبی را در حافظه داشتن)

آفتاب‌رو-جایی که آفتاب بر آن بتابد

 
 

اجاق‌کور-نازا-بی فرزند

اجباری(خدمت سربازی)

چیزی را در کوزه گذاشتن و آبش را خوردن-بی ارزش و اعتبار اعلام کردن چیزی
پیاز خرد نکردن به ریش کسی-از کسی ترسی نداشتن-به کسی اعتنایی نداشتن

اوا خواهر-مرد زن‌نما-مردی که علائق زنانه دارد

حال و حوصله-نگا. حال و احوال

اصل‌ کاری-مهم‌ترین چیز یا شخص

چس مال کردن-لباس یا ظزفی را سرسری و با بی دقتی شستن

آدم بی‌سر و پا(متضاد آدم درست‌وحسابی)

دامب و دومب-آوای ضرب و تنبک

آستین‌سرخود(هر چیزی که وسیله‌ی کاربردش همراهش است)
جهیزیه-نگا. جهیز

رو رفتن-بر زمین افتادن اسب از جلو و بر زانو ها

دهن کسی آب افتادن-به طمع افتادن-میل شدید پیدا کردن

خاطر کسی را خواستن-کسی را دوست داشتن
رو نشان دادن-چهره نمایاندن

دیوار کوب-پرده یا فرشی که برای زینت به دیوار می آویزند

چانه زدن-پرگویی و اصرار برای تخفیف خواستن

به غوره مویز شدن-آموزش ندیده و بی تجربه ادعا داشتن

اما(اشکال‌تراشی، ایجاد شبهه)

باش !-نگاه کن-ببین

تک مضراب زدن-سخن ناموافق و ناهنجار گفتن

زیر چاق-حاضر-آماده

خانه آبادان-عبارتی به عنوان سپاس

الحق و الانصاف-انصافن-حقن

بد خواب شدن-بی خواب شدن-خواب آسوده نکردن

پشت سر کسی ایستادن-از کسی پشتیبانی کردن

اوقات‌تلخی(ترش‌رویی، عصبانیت)

آهوی خاور-آفتاب

دو رانو نشستن-نشستن چون شتر که نشانه ی ادب است

چینی بند-چینی بند زن

آی زرشک-آی زکی

اختلاط کردن(بی‌هدف از این در و آن در گفت‌وگو کردن)

راه به جایی نبردن-نتیجه ندادن-به جایی نرسیدن

بار انداختن-توقف و اقامت کردن

رضا ترکی-پارچه ی ابریشمی یزدی که در مشهد به آن علی شیر خدا می گویند.

دست آموز-تربیت شده-آموخته

پاتیل در رفته-پیر و شکسته

باریک-دقیق-حساس

زمینه سازی کردن-مقدمه چیدن برای انجام کاری

پوست کسی را پر از کاه کردن-به طرز فجیعی کشتن
به دردسر انداختن کسی-کسی را به وضع دشواری دچار کردن
آشی شدن(سوراخ‌سوراخ‌شدن بدن از ترکش‌های فراوان)
زهر چشم از کسی گرفتن-ترساندن-چنان تنبیه کردن که دیگر جرات تکرار خطا نباشد

دست نگاه داشتن-توقف کردن در انجام کار-معطل شدن و منتظر ماندن

بی تخم و ترکه-بی فرزند-بی نسل

خیر ندیده-نفرینی است به معنی امیدوارم خیر نبیند

 
از دیوار مردم بالا رفتن(دزدی کردن)

زیر پای کسی را جارو کردن-سبب اخراج کسی از کاری یا جایی شدن

دو برجی-کبوتری که در یک جا بند نمی شود

بغل دست-کنار دست-پهلوی دست

دست علی به همراه-علی یارت باد

خلق الله-مردم

خالی خالی-بدون چیز دیگری

حرام شدن-بی فایده شدن-بی نتیجه شدن

انگشت رساندن(دست‌درازی کردن، دست زدن)

از صرافت چیزی افتادن-از انجام کاری منصرف شدن

بلند بالا-قد بلند

به هر دری زدن-جستجوی فراوان کردن-به هر جا و هرکس متوسل شدن

ای والله گفتن(به برتری کسی بر خود اقرار کردن)

چس گره زدن-نهایت خست به خرج دادن

پای چیزی را خوردن-تاوان کاری را پس دادن

خوش ریخت-دارای هیکل برازنده

رفتن آن جا که عرب نی انداخت-به جای دور و بی بازگشت رفتن-به وضع ناجوری گرفتار شدن

به پول رساندن-فروختن

 

دور از جناب ب-لانسبت

جوشی شدن-عصبانی شدن

انگشت‌پیچ-نوعی گز رقیق

خاصه خرجی کردن-استثتا کذاشتن-تبعیض قایل شدن

پشت دست را داغ کردن-توبه کردن-برای نکردن کاری با خود شرط کردن

از شیر مرغ تا جان آمیزاد-از سیر تا پیاز

آمد نیامد داشتن(روی دادن واقعه‌ای که احتمال فرخنده و نحس‌بودن هر دو در آن هست)

دو دانگ-یک سوم-مقدار اندک-کم

چَکه-شوخ و بذله گو

بنا گذاشتن-قرار گذاشتن

دنده ی کسی خاریدن-میل به کتک خوردن داشتن-کرم داشتن-تن کسی خاریدن

ریق رحمت را سر کشیدن-ریغ رحمت را سر کشیدن

اسباب‌کشی-نقل اثاثه از خانه‌ای به خانه‌ی دیگر

ای والله(در مقام تایید و اعتراف به برتری کسی گفته می‌شود، آری به خدا)

این و آن را دیدن-برای انجام کاری از همه کمک گرفتن

راست روده شدن-اسهال گرفتن

راه داشتن-چاره ای داشتن-داشتن ارتباط پنهانی-وجود داشتن راه مخفی با جایی

چراغ پا-حالتی که اسب دو دست خود را بلند کند و راست بایستد

آش شله‌قلمکار-بی‌نظم و قاعده

بشکن زدن ی-برآوردن صدای انگشتان به هنگام شاد

بازار شام-جای شلوغ و در هم و بر هم

داماد-مرد تازه زن گرفته

به حرف کشیدن- به حرف آوردن کسی

خاله بی بی-نوعی آش

مال دنیا

آلبالو گیلاس چیدن-نگاه کردن و ندیدن

حول و ولا-تقلا-دست و پا زنی

بد حرف-کسی که پیوسته حرف های زشت می زند

به پول رساندن-فروختن

چراغ خواب-چراغ کم نوری در اتاق خواب

اوستاکار(استادکار، ماهر و مسلط)

خوردن کسی با نگاه-نگا. با نگاه کسی را خوردن

از چیزی زدن-از مقدار چیزی کسر کردن

زدن زیر آواز-بی مقدمه به خواندن پرداختن

تره خورد نکردن برای کسی-کم ترین اهمیتی برای کسی قایل نشدن

زیر کاسه نیم کاسه بودن-در کاری رازی پنهان بودن-مکر و حیله ای در کار بودن

زاغ سیاه کسی را چوب زدن-پنهانی مراقب کسی بودن

حرف نشنو-خیره سر و یکدنده

دق-غصه و ناراحتی-نوعی بیماری روحی که بیمار را رنجور می کند و از بین می برد

تیر به تاریکی انداختن-بدون تامل اقدام به کاری کردن

جریحه دار کردن-زخمی کردن-رنجاندن-دل شکستن

آب برداشتن(هدف دیگری در پس کاری وجود داشتن)

چین خوردن-چروک شدن
راه باز است و جاده دراز-اگر می توانی به قصد خود عمل کن

تخت و تبار-خوب و رو به راه

تار و مار-متفرق-پراکنده
تو سر چیزی زدن-از ارزش واقعی چیزی کاستن

ریم رام-رام رام-اسم صوت برای بیان آوای ساز و نوای موسیقی

دول-آلت مردی به زبان کودکان

آمپر کسی بالا رفتن-از کوره در رفتن
از دندۀ چپ پا شدن(سخت عبوس و کم‌حوصله بودن)

پس بودن-عقب افتادن از دیگران

حرف پهلودار-سخن کنایه آمیز

خوش باور-آن که هر گفته ای را راست می پندارد

دم حجله کشتن گربه-زهر چشم گرفتن برای نخستین بار

تل انبار-توده-انباشته
چهره کردن-نگا. چهره شدن
آب سیر(جانور خوش‌رفتار)
از چشم کسی دیدن(کسی را مسئول چیزی دانستن)

پل زدن-در کار کسی مانع ایجاد کردن-رابطه ی دو کس را به هم زدن-روز میان دو تعطیل را تعطیل کردن

دست ننه ات درد نکند-به تمسخر به کسی که کار نادرست کرده است می گویند

خیت شدن-شرمنده شدن-کنفت شدن-بور شدن

تیر کردن-نشان کردن

افتادن توی پوست کسی-کسی را وسوسه کرد

زاغ سیاه کسی را چوب زدن-پنهانی مراقب کسی بودن

خِرخِر-آواز کشیدن چیزی سنگین بر زمین-صدای ناهنجار و گوش خراش

دمپایی-کفش راحتی خانه

تیغی-چیزی که با کلاه برداری از کسی گرفته باشند

چوب پیش کسی گذاشتن-منع کردن کسی از کاری-بازداشتن کسی از انجام کاری

دست و رو شسته-بی شرم-وقیح

به عرب و عجمی بند نبودن-هیچ پشت و پناهی نداشتن

چاقاله ،-چغاله میوه ی هسته دار نارس

حلال به زنده ای-در پاسخ به حلالم کن می گویند-یعنی حلال می کنم و امیدوارم زنده باشی

زدن برای کسی-پشت سر کسی بدگویی کردن-مورد بدبینی قرار دادن

دیوار مردم بالا رفتن-دزدی کردن

زیر زانویی-رشوه ی مختصر و نهانی

خلاف-جرم

انگشت بلند کردن-اجازه‌ی سخن خواستن

از زمین سبز شدن(ناگهان و بی‌خبر پدیدار شدن، به‌طور غیرمنتظره حاضر شدن)

خر رنگ کن-خوش طاهر بد باطن
 

جون جونی-نگا. جان جانی

حلال وار-به صورت حلال

ترید- تلیت

تکه گرفتن برای کسی-کاری برای کسی فراهم کردن

آش هفت جوش(قضیه‌ی پیچیده)

پُخت-هر نوبت از پختن

باد زدن-با ایجاد جریان هوا خنکی یا اشتعال پدید آوردن

تک و تو-توان و قدرت-شتاب

دُم ِ هم کردن-مطابق یکدیگر کردن-دو کناره ی چیزی را بر هم نهادن

آلنگ دولنگ(چیزهای بی‌هوده‌ای که به‌عنوان زینت به چیزی می‌آویزند)

دست از سر کسی برداشتن-کسی را رها کردن-به حال خود گذاشتن

چله ی زمستان-سرمای سخت

پدر کسی در آمدن-بسیار اذیت شدن-دخل کسی آمدن

چرکمرده-نگا. چرکمُرد

چپ-لوچ-مخالف حکومت

جنگل مولا-جایی بی نطم و ترتیب-شهر بی قانون
رمباندن-خراب کردن

آفتاب به ملاج کسی خوردن(دیوانه شدن، خل شدن)

تن کسی خاریدن-خواهان آزار بودن-دنبال دردسر بودن

اروای ننه‌ات(ارواح بابات)

به چوب بستن کسی-کسی را با چوب تنبیه کردن-فلک کردن

دود-دخانیات-مواد مخدر

دنبال کسی فرستادن-کسی را احضار کردن

خشتک-وسط درز دو پا در شلوار

ریز بار-باران ریز-ابری که باران ریز دارد

دهان پر کن-بدون ارزش و اهمیت واقعی

روگیری-چهره پوشاندن از نامحرم-شرم و حیا

چشمک-ایما و اشاره به چشم

خروس خوان-هنگام سحر

تخت و تبار-خوب و رو به راه

رای دادن-نظر دادن به انتخاب چیزی یا کسی

از حد (توانایی) خود تجاوز کردن

آب دندان خوردن(حسرت خوردن)

اسباب‌چینی(دسیسه‌چینی، توطئه‌چینی)

 
خرجی-پول لازم برای گذران روز

در آوردن تقلید-ادای کسی را در آوردن-مسخره کردن

آب به آسیاب کسی ریختن-با زحمت خود سود دیگری را فراهم کردن

دو به دو-دو تا دو تا

آب و گِل(بر و رو، سرشت آدمی)

چشم مالیدن-هوشیار شدن-از غفلت در آمدن

بند آوردن-متوقف کردن

استخوان را پیش گاو و کاه را پیش سگ انداختن-کار را به نااهل سپردن

تو بوق زدن-رازی را فاش کردن

از سر نو-دوباره

به حال آوردن-به هوش آوردن-به کسی شور و حال دادن

راه پله-آن بخش از ساختمان که در آن پله ها طبقات را به یکدیگر می پیوندد

خدا برکت بده-نگا. خدا برکت
چیزی بار کسی نبودن-علم و آگاهی نداشتن-شعور نداشتن

با خدا-خداشناس-مومن

آقبانو-نوعی پارچه‌ی نخی نازک

خش و خش-نگا. خش خش
رخت و پَخت-لباس ها-پوشاک

دنده کج-کج خلق-یکدنده

دست به روی کسی بلند کردن-کسی را کتک زدن

خارج از حد-بیش از اندازه

پی گرفتن-دنبال کردن کار

چارک-یک چهارم

اوت کردن(بیرون انداختن، بیرون کردن)

برگشتن ورق-دگرگون شدن اوضاع-تغییر کردن حال و احوال
جوش خوردن زخم-به هم آمدن سر زخم و پوست نو آوردن

تخمش را ملخ خورده-نایاب است

 

پَخ-مسطح-بی ژرفا

جواب سربالا-جواب منفی-جواب طفره آمیز

آب به ‌زیر کسی آمدن-سراسیمه شدن

دست کم گرفتن-کم بها دادن-اهمیت ندادن-حقیر شمردن

دو قلو-دو بچه ی همزاد

چوبه ی اعدام-تیری که محکوم به اعدام را به آن می بندند

چس خور-آدم خسیس-بخیل

 

ترشیده-غذایی که فاسد و ترش شده است-دختر خانه مانده و شوهر نکرده

دل کسی تو ریختن-دچار دلهره ی ناگهانی شدن-وحشت کردن

جوشیدن با کسی-با کسی انس و الفت گرفتن-با اخلاق کسی جور درآمدن

دستشویی-توالت-مستراح

با سلام و صلوات-با تجلیل و بزرگداشت-با رعایت کامل آداب و رسوم

حال آوردن جگر-بریدن صفرای جگر با چیزهای ترش مزه

 

دست از سر کچل کسی بر نداشتن-کسی را به حال خود نگذاشتن

به نعل و به میخ زدن-دو جانبه رفتار کردن-نه سیخ بسوزد نه کباب

در غورگی مویز شدن-هنوز تازه کار بودن ولی ادعای مهارت و استادی کردن

جفنگیات-سخنان یاوه

جا خوردن-یکه خوردن-تعجب زیاد کردن-غافلگیر شدن

زیر و رو کردن-همه جا را به دنبال چیزی گشتن-به هم ریختن

داغ باطل خوردن-از کار افتادن-از رونق و رواج افتادن

بکوب بکوب-با شتاب-تند و تند

خوردن حرف-نگا. حرف را خوردن

چاق کردن دنده-به دنده گذاشتن اتوموبیل

دندان کسی را شمردن-رگ خواب کسی را به دست آوردن-کسی را تحت تاثیر و نفوذ قرار دادن

چله دادن-برای مراسم چهلم مرگ کسی غذا دادن

چرچری کردن-خوردن و عیش کردن

خِفت-نوعی گره

تحفه ی نطنز-چیز نفیس و با ارزش

زیر پِل کسی را زدن-کسی را راندن و دور کردن

بیرون رفتن-به توالت رفتن

حرص کسی را درآوردن-کسی را خشمگین کردن

به تخته زدن-در مقام تعریف و چشم نخوردن کسی بکار می برند

دود چیزی تو چشم کسی رفتن-سودش به کسی و زیانش به دیگری زسیدن
چند مرده حلاج بودن-چه اندازه جسارت و توانایی داشتن
تک مضراب زدن-سخن ناموافق و ناهنجار گفتن

حرف کسی شدن با کسی-با کسی مشاجره پیدا کردن

پشت بندی کردن-به انتظار غذا چیز مختصری خوردن

چُس بی طهارت-آدم حقیری که پایش را از گلیمش بیرون می گذارد

پیش خور-از پیش گرفتن حقوق مقرری

پته ی کسی را روی آب انداختن-راز کسی را فاش کردن-کسی را رسوا کردن

رو زیاد کردن-پر رو شدن-توقع زیادی داشتن

 

باری از دوش کسی برداشتن-رنج و زحمت کسی را کم کردن

چرخ دستی-چرخ خیاطی که با دست به حرکت می افتد

تب کردن خر-پوشیدن لباس ضخیم در هوای گرم
دستشویی-توالت-مستراح

ای والله(در مقام تایید و اعتراف به برتری کسی گفته می‌شود، آری به خدا)

آستین بر چشم گذاشتن-پنهان گریستن

بابت-مورد-زمینه-موضوع

زیر سبیل کسی را چرب کردن-رشوه دادن به کسی

به مفت نیارزیدن-هیچ ارزشی نداشتن

ابرو کج کردن(خشم گرفتن)

رگ زدن-بریدن شریان برای کشتن کسی

 

زهرمار سلطان-ترش رو-اخمو

خود را خراب کردن-خود را کثیف کردن

در رفتن با کسی-رفع اختلاف کردن با کسی-آشتی کردن

ریزه خوانی کردن-غرغر کردن-نق زدن-ایراد گرفتن

آفتابه خرج لحیم-بیشتر بودن هزینه‌ی تعمیر چیزی از بهای نو آن

تخم نابسمل لا-حرام زاده

خوش آمدگویی-به تازه وارد “خوش آمدی” گفتن-مجازن: تملق و چاپلوسی
بابت-مورد-زمینه-موضوع

در عالم هپروت سیر کردن-دارای خیالات واهی بودن-کاملن بی خبر بودن

 

شماره ی نوشته : ٢- ۹ / ۷

چای صافی-نگا. چای صاف کن

حرف به حرف کردن-موضوع گفت و گو را عوض کردن

رستم صولت-رستم در حمام

زبان مادر شوهر-نوعی گیاه خار داراز تیره ی کاکتوس

ابزارفروشی-فروشگاه وسایل خاص و ابزار یدکی

 

بز رقصاندن-هر دم بهانه ی تازه ای آوردن

دُز کردن-فروختن چیزی که پیش از آن فروخته شده بوده است

ترش کردن-عصبانی شدن

تو زرد از آب درآمدن-بی ارزشی یا فساد چیزی آشکار شدن

انسان بودن(شریف و درست بودن)

زهره آب شدن-سخت وحشت کردن-از وحشت به حال مرگ افتادن

دست و پنجه نرم کردن-گلاویز شدن-جنگیدن

چندر غاز-پول بسیار کم

جار زدن-سر و صدا راه انداختن-همه را با خبر کردن-رازی را بر ملا کردن-فریاد کشیدن

دله کردن-کسی را به دلگی عادت دادن

خوراک-مصرف یک دوره ی معین

 

اهل کاری بودن-وارد بودن در کاری

باد گرفتن-مغرور شدن

رویم به دیوار-هنگام گفتن مطلب ناخوشایندی می گویند

بدون معطلی-بی درنگ-فورا

چشم و گوش کسی را باز کردن-کسی را با مسایل اجتماعی آشنا کردن
زار زار-گریه ی شدید

رنگ نداشتن حنای کسی-اعتباری نداشتن حرف یا عمل کسی

رفتن آن جا که عرب نی انداخت-به جای دور و بی بازگشت رفتن-به وضع ناجوری گرفتار شدن
زمین گیر-کسی که به سبب بیماری یا پیری نتواند از جای خود برخیزد
چارده معصوم-پیامبر اسلام و دخترش فاطمه و امام علی و یازده امام دیگر شیعیان

تعطیلی-روز تعطیل-زمان دست کشیدن از کار

دست به دهن-کسی که به اندازه ی مخارجش درآمد روزانه دارد-آدم کم درآمد و تهی دست

خونین و مالین-زخمی-خونی شده

زیر گذر-راهی زیرزمینی برای پیاده ها که پیاده رو این سوی خیابان را به آن سو پیوند می دهد

زیج نشستن-خانه نشین شدن-انزوا گزیدن-از دوستان بریدن
دو لا پهنا-پارچه ای که عرض آن دو برابر عرض پارچه های معمولی است

چرچر کسی را به راه انداختن-اسباب عیش و نوش کسی را فراهم کردن

راست شدن مو بر تن-سخت ترسیدن-وحشت کردن

جیب کسی سوراخ بودن-ولخرج بودن-غالبن پولی در جیب نداشتن

جرواجر کردن-پاره پاره کردن

تر و چسب-بی درنگ-بی معطلی-فرز و چابک

دک و پوز-دهان و لب و دندان

خصوصی-مقابل عمومی

خوش برخورد-خوش محضر-خوش معاشرت

دایی-برادر مادر-لقبی برای ابراز صمیمیت

زر زرو-بچه ای که زیاد عر می زند

زدن به آن راه-خود را به ناآگاهی زدن

بچه باز-مردی که به پسربچگان تمایل جنسی دارد

زُق زدن-تیر کشیدن و درد کردن اعضای بدن
خدا گرفتن-به عذاب خدا گرفتار شدن-بدبخت شدن

دست نخورده-استفاده نشده-چنان که نهاده باشند

دستمال ابریشمی-چاپلوسی-تملق
خانه به دوش-بی خانمان-آواره

چوب کاری کردن-از کسی پذیرایی زیاد کردن-به کسی محبت بسیار کردن-کتک زدن بیش از حد

بجا آوردن-شناختن-دریافتن

از ریش کسی دست برداشتن(کسی را به حال خود گذاشتن)

بازجو-مامور تحقیق و بررسی پرونده

پابوس-زیارت

دست و پای خود را جمع کردن-ترسیدن و مواظب گفتار و کردار خود شدن

به روی کسی نیاوردن-از طرح موضوعی خودداری کردن-به سکوت برگزار کردن

به چشم آمدن-قابل توجه بودن-ارزش داشتن

از خر افتادن-نابود شدن-مردن

آقادایی را جنباندن(حرکتی به خود دادن)

بر خر مراد سوار شدن-موفق شدن-به آرزوی خود رسیدن

دولت سرا-تعبیری احترام آمیز از خانه ی کسی

دور علم کسی جمع شدن-دور کسی گردآمدن و از او پشتیبانی کردن

دلسرد کردن-ناامید کردن

دل کسی را آب کردن-به اوج تمنا رساندن-بسیار مشتاق کردن-بی تاب کردن

خرحمالی-بیگاری-کار پر زحمت و کم مزد

حلوای تن تنانی-نوعی حلوا

پرت افتادن-دور و تنها افتادن

رک گویی-صاف و پوست کنده حرف زدن

اوراق شدن(از هم پاشیدن، از کار افتادن)

دهن کسی آب افتادن-به طمع افتادن-میل شدید پیدا کردن

جَلدی-بی درنگ-به چالاکی

پا به زا-حیوان یا انسانی که هنگام زایمانش نزدیک است

از قرار-ظاهرن-آن‌طور که پیدا است
پدر مرده-یتیم-خطابی به هنگام خشم مانند پدر آمرزیده یا ننه مرده

آیینه‌ی اسکندری-آفتاب

رو به راه-آماده-مهیا-منظم

دست چپی-از جناح چپ-مخالف حکومت

خنزرپنزری-کسی که چیزهای خرده ریزه و کم بها می فروشد

چرک-کثیف

خورد کردن-ریز ریز کردن-له کردن

پیاله زدن-می نوشیدن

پا سوز-عاشق شیفته

از ران خود کباب خوردن(با سختی چیزی به‌ دست آوردن)

خدا نکرده-امیدوار این طور نباشد

تو بحر چیزی رفتن-در چیزی دقیق شدن-سخت متوجه ی چیزی شدن

درزن-دوجین-دوازده تا از چیزی

به زمین انداختن روی کسی-در خواست کسی را رد کردن

آت و آشغال(وسایل کهنه و بی‌مصرف)

زیر زیرکی-پنهانی-با مکر و حیله

تیار-درست و آماده

 
خط کشیدن دور چیزی-چیزی را کنار نهادن-دست کشیدن از چیزی
از آب درآمدن(نتیجه دادن، تربیت شدن، روشن شدن حقیقت)

چلو خورش-غذایی مرکب از چلو و یک نوع خورش

زبان درازی-گستاخی در سخن گفتن-عمل آدم زبان دراز

تریاکی-معتاد به تریاک

دوری و دوستی-دوری برای دوام و پایداری دوستی لازم است

خدا نکرده-امیدوار این طور نباشد

بی مناسبت-نابجا-نامربوط

آلونک‌نشین-ساکنان حواشی شهرها که در اتاقک‌های آلونک‌وار زندگی می‌کنند

آش نذری(آشی که به نیت برآورده شدن دعایی بپزند)

انگشت زدن-انگشت در چیزی فرو بردن-امضاء کردن با اثر انگشت

توان انجام کاری را داشتن

چوب زیر دم کردن-تحریک کردن

بازارچه-گذرگاه سرپوشیده با چند مغازه و دکان

زار-کوتاه شده ی هزار برای ریال
 

حوصله ی کسی سر رفتن-خسته و کسل شدن-بی تاب شدن

دور گرفتن-به چرخش افتادن-پشت سرهم سخن گرفتن

خوش آب و رنگ-سرخ و سفید چهره-زیبا و ملیح

چوروک-چین و شکن

پوست کندن-سخت تنبیه کردن

تازگی-طراوت-خرمی-اخیرن

خِل-خلط بینی

پاچه لیز شدن-از راه پیمایی خسته شدن

دخل و خرج کردن-درآمد بیش از هزینه شدن-سود بردن

چُرتی-اهل چرت زدن-ضعیف-مردنی

زود رنجی-نازک دلی-حساسیت

خود را به شغال مردگی زدن-خود را مظلوم وانمود کردن

پرچ کردن-فرو بردن میخ در چیزی و کوبیدن و پهن کردن سر آن

بز گرفتن-جنس ارزان و پر سود گیر آوردن

اصحاب منقل-اهل گفت‌وگو و سخن

الف کوفی(چیز کج، آلت تناسلی)

راه بردن-بلد بودن-دانستن-اداره کردن-سامان دادن

دم کار گرفتن-به کار واداشتن

تل انبار-توده-انباشته

در آمدن گند کاری-برملا شدن افتضاح پنهان شده

 
این خاکدان-دنیا

چوروک افتادن-چین پیداکردن چیزی

 

چندر-رگ و ریشه ی گوشت

دست داشتن-توانایی داشتن-وارد بودن

چشم و گوش باز-کسی که همه چیز را می فهمد-آگاه و با تجربه

چرت زدن-گرفتار غلبه ی خواب بودن

 
از چیزی (کسی) زده شدن(از چیزی (کسی) متنفر و بیزار شدن)

دستبوس-زیارت-دیدار-شزفیابی