پایان نامه با کلید واژگان آداب و رسوم
«موسيقي محلي براي ما يه چيز دلنشين بود هميشه ما عاشق ترانههاي محلي بوديم. سوال: چرا؟ چطور دلنشين بود؟ وقتي اون موقعها خورشيد غروب ميكرد همه منتظر شنيدن «برنامه دهقان» از راديو بودند وقتي ترانههاي محلي زيبا رو ميشنيديم خستگيمون در ميرفت و غم و اندوهمون از بين ميرفت به زندگي دلگرم ميشديم. الانم كه گوش ميدم ميروم به همون مزارع پنبه كه كار ميكرديم. (ميخندد) درواقع اون موسيقي باعث ميشد ما با لالايي با بچههاي كوچيكون حرف بزنيم.»
( معصومه-63ساله-خانه دار)
«موسيقي محلي منو ياد دوران بچگي ام ميندازه زماني كه پدرم آلبومهاي موسيقي محلي اون موقع رو ميخريد و توي خونه هميشه گوش ميكرديم. دوران خوشي براي همه خانواده ما بود.»
(علی -25 ساله_کارگر ساختمانی)
«زماني كه دبستان بودم بيشتر از الان كه مشغله هامون زياد شده ميرفتيم ييلاق. الان به محض اينكه موسيقي محلي رو گوش ميكنم سريع ذهنم ميره به روستاي پدريم، صحرا، مراتع قشنگ، دام، بوي نون محلي. همه اينا واسم زنده ميشه، من اصلا با موسيقي محلي زندگي ميكنم»
(خشایار- 20 ساله- دانشجو)
«موسيقي محلي من و ياد مادرم ميندازه»( علي، اسحاق، حشمت، خشايار)
«وقتي بخشي از موسيقي محلي مازندراني رو گوش ميدم ياد دوره جبهه ميافتم. سر مرز كه بوديم خوب اون موقع دير به دير خونه مياومديم و هروقت دلتنگ ميشديم ترانههاي محلي مازندران رو ميخونديم. ياد اون موقعها ميافتم. دوستام، خاطراتمون.»
(داريوش- 54 ساله-كارمند)
«من و شوهرم وقتي جوون بوديم خيلي كار ميكرديم، عاشق هم بوديم. وقتي توي زمينهاي شاليزاري نشاء ميكرديم كنار هم اون همش برامون ميخوند. واسه من موسيقي محلي مساوي با ياد و خاطرات شوهر خدا بيامرزمه»
(حميده- 51 ساله -خانه دار)
در اين نگاه اغلب افراد همه خاطرات و تجارب شخصي مطلوب را به گذشته مربوط ميدانستند. به طوريكه اين حالت همراه با نوعي بي ميلي نسبت به زمان حال است؛ فرد با مصرف موسيقي مازندراني به گذشتهها ميرود و با آن خاطرات و تجارب شخصي خود را مرور ميكند.
5-3-7 ساده زيستي و مقابله با مصرف گرايي
مقوله ديگري كه از نسبت و رابطه بين رمزهاي بدست آمده از مصاحبه حاصل شد، مجهز شدن مخاطب مازندراني به نوعي نگاه زودگذر بودن دنيا و ساده زيستي است. براين اساس افراد با مصرف موسيقي محلي واغلب از نوع موسيقي بهاري به اين دريافت ميرسند. اين بخش از موسيقي مازندران كه در مورد سبك زندگي در روستا، وصف طبيعت بكر و محلي آن و آداب و رسوم محلي است، در افراد اين دريافت را ايجاد ميكند كه با وجود پيشرفت شهرنشيني و به دور از همه زرق و برق اين دنيايي آنها ميتوانند همچون فرد محلي و بوميكه همه سعادتش با اين محيط و موسيقي و زندگي ساده، پيوند ميخورد. به جاي آن همه مصرف گرايي و چشم و هم چشميهايي كه وجود دارد. با كمترينها در زندگي روزمره خود شاد باشند، قناعت ورزند و زندگي كنند. ونوشه يكي از مصاحبه شوندگان در اين باره ميگويد :
«موسيقي محلي باعث شده من فكر كردم با خودم كه يه چوپان روستايي ميشينه با اون حال و هواي زندگي روستايي و كمترين امكانات زندگي ميكنه و از زندگيش لذت ميبره، اما من با اين همه امكانات و. .. . چرا نبايد از زندگي لذت ببرم؟ يعني واقعاً موسيقي اين پيام رو به من ميده-اما اينكه اين تاثير عميق باشه يا نه، خوب فرق داره- يا وقتي مثلاً با يه موسيقي محلي آروم ميگيرم در اوج سادگي خودش و زيبايي خودش به من داره ميگه اين همه تجملگرايي زندگي، اين همه سخت گرفتن واسه چيه؟ اين همه دنبال ماديات رفتن و سگ دوزدن واسه چيه؟ وقتي ميتونيم ساده زندگي كنيم و از زندگيمون لذت ببريم چرا اينقدر درگير تجملات بشيم.» (ونوشه -34ساله-تصويربردار)
«موسيقي به من ياد داده كه ميتونم ساده زندگي كنم، وخوشبخت باشم، شاد باشم»
(سپيده -30ساله- شاعر)
]]>