منابع مقاله درمورد هكتار، نهشتههاي، واحدهاي
رسوبات آواري سازند فجن از سمت بالا و يا به طور جانبي به سازند زيارت تبديل ميشوند. اين سازند براي اولين بار توسط دلنباخ در مغرب دهكده توچال مورد مطالعه قرار گرفته است. اين سازند به جزء چند مورد رخنمون كوچك در بخش مياني گستره طرح عمدتاً در زيرحوضههاي G2-8، G3-2 و G3-3 برونزد دارد. اين سازند از نظر سنگشناسي عمدتاً از سنگهاي آهكي نوموليتدار با رنگ تيره و زرد هوازده تشكيل يافته سن آن پالئوسن تا ائوسن مياني است. اين سازند بهطور ناپيوسته برروي سازندهاي فجن و لار ديده ميشود. ميانگين ضخامت آن درمنطقه به كمتر از80 متر بالغ ميگردد. آهكهاي زيارت بطورهم شيب توسط نهشته هاي جوانتر سازند كرج پوشيده ميشود. شيب لايههاي آن به سمت جنوب و شمال و امتداد آنها تقريباً شرقي ـ غربي است. وسعت اين سازند در آبخيز مورد مطالعه 256 هكتار است.
3-3- 4 سازند كرج EK
سازند كرج متشكل از انواع رسوبات پيرو كلاستيك PyroClastic (آذر ـ آواره) و جريانهاي آتشفشاني واحد سنگشناسي مهمي را در چينهشناسي ايران در برميگيرد و عليرغم ضخامت زياد خود در مدت زمان كوتاه زمينشناسي (اوايل و اواسط ائوسن مياني) رسوبگذاري نموده است. در قلمرو حوضه مورد مطالعه رخنمونهاي اين سازند از رخسارههاي سنگي متعددي همچون گدازههاي آندزيتي و داسيتي و ريوداسيتي، سنگهاي آذر ـ آواري و توفهاي داسيتي سبز و كرمرنگ با لايهبندي خوب همراه با رسوبات شيلي توف دارد و انواع توفهاي شيشهاي و بلورين و شيلهاي آهكي تركيب يافته است. نهشتههاي فوق به صورت نوارهاي نسبتاً پهن و كشيده در مناطق مياني حوضه در هسته يك ناوديس به نام معراج ـ ديلار با راستاي عمومي شرقي ـ غربي امتداد دارند.
نهشتههاي سازند كرج در گستره آبخيز جليزجند با علامت EK مشخص شدهاند. اين واحد كه حداكثر ضخامت آن به حدود 1500 متر ميرسد اغلب با قاعدهاي از نهشتههاي قديميتر قرار گرفته است. سنگهاي آذر ـ آواري شامل توفهاي سبز و به ويژه توفهاي شيشهاي و خاكستر توف است. اين واحد در بخش مياني شامل توف قو تونيت مارني سبز رنگ تا كرمرنگ و مقدار زيادي شيل است كه معادل با بخشهاي مياني سازند كرج ميباشد. بطور كلي سازند در منطقه عمومي طرح بيشتر فرورفتگيها و ناوديسهاي قديمي را پر كرده است و به سمت شمال طرح ازضخامت آنها كاسته ميگردد. فرسايشپذيري بخشهاي شيلي و توفيتهاي مارني اين سازند زياد ميباشد. بخشهايي به صورت عدسيهاي گچي كه به علت كوچكي بر روي نقشه مشخص نشدهاند در داخل اين سازند ديده ميشود.
در خروجي حوضه مورد مطالعه در جنوب آن و بر روي آهكهاي سازند لار به صورت دگرشيب يكسري رسوبات مارن، توفهاي مارني سبز روشن همراه با ميانلايههاي توف سبز رنگ و شيل سازند كرج ديده ميشود كه با علامت Em بر روي نقشه مشخص شدهاند. اين بخش از نظر جايگاه چينهشناسي از لايههاي سازند كرج در شمال گستره طرح جوانتر بوده و وسعتي معادل 61. 6 هكتار دارد.
3-3-5- سازند قرمز بالايي M
بطور كلي سازندهاي اوليگوسن معادل سازند قم در گستره طرح ديده نميشود. بلكه تشكيلات رسوبي سرخ رنگ معادل سازند قرمز بالايي به طور دگرشيب بر روي نهشتههاي ائوسن قرار ميگيرد. اين رسوبات شامل ماسهسنگ، شيل، ماسهسنگ كنگلومرايي و گلسنگهاي (مارني) قرمز و قهوهاي تيره ميباشد. اين نهشتهها اغلب به طور دگرشيب به وسيله رسوبات كنگلومرايي دوره پليوسن و پليستوسن پوشيده ميشوند. اين رسوبات براساس جايگاه چينهشناسي خود سن ميوسن داشته و در خروجي حوضه مورد مطالعه (G-int) سطحي معادل 37. 5 هكتار را تشكيل دادهاند.
3-3-6- نهشتههاي كواترنري Q
با عنايت به اينكه سيستم كواترنري در انتهاي ستون چينهشناسي قرار داشته و رخسارههاي تهنشين شده در اين دوره از پراكندگي و گسترش وسيعي در سطح زمين برخوردارند و ميتوان از نزديك به بررسي چگونگي تشكيل و تحول آنها در زمان و مكان پرداخت دراواخر پليوسن و اوايل پلئيستوسن فازپاياني وچين خوردگي آلپي به وقوع پيوسته و پس از آن سيماي ريختشناسي و كنوني ايران يكي از مراحل اصلي تحول و تكوين خود را پشت سر گذارده است. پيآمد اين چينخوردگي كه در سراسر ايران گسترش داشته وجود و پيدايش يك فاز فرسايشي نسبتاً شديد بوده كه مراتب ضعيفتر و ملايمتر آن همچنان ادامه دارد. نهشتههاي كواترنري در منطقه مورد مطالعه شامل انواع مخروطهاي سنگريزه حاصل از بهمن (فرسايش برف و بهمن) نهشتههاي واريزهاي و كوهرفتي، زمين لغزش، سنگهاي آهكي جوش خورده در پاشنه زمين لغزش، اراضي كشاورزي خاكدار و آبرفت بستر رودخانههاي اصلي ميباشند كه معمولاً به صورت افقي ساير واحدها و سازندهاي قديميتر را ميپوشانند. اين نهشتهها عموماً از درجه پيوستگي ضعيف (سيمانتاسيون ناچيز) برخوردار بوده و اكثراً فاقد سيمان و به صورت منفصل ميباشند.
اختصاصاتي چون موقعيت و جايگاه گسترش آنها، درجه سيمانتاسيون، اجزاء تشكيل دهنده رسوب و كيفيت جورشدگي و كيفيت جورشدگي و گردشدگي آنها، منشأ و شكل نهشتهها از جمله شاخصهاي مؤثر در تفكيك و طبقهبندي نهشتههاي كواترنر محسوب ميشوند. مهمترين نهشتههاي كواترنري منطقه را رسوبات مخروط طغياني خروجي حوضه كه به صورت تراسهاي آبرفتي پادگانه قديمي از تنگه ساواشي تا شهرستان فيروز
كوه ديده ميشوند. اين رسوبات كنگلومرايي كه توسط سيمان ماسهاي ـ رسي و جورشدگي ضعيف كاملاً سيمانته نشده در زيرحوضه G-int به وسعت 1295 هكتار ديده ميشوند. تودههاي خاك و سنگ بهم ريخته زمينلغزشهاي بزرگ رخ داده در سازند كرج كه عمدتاً به دليل زيرشويي رودخانه و مصالح مستعد سازند كرج و بارندگي نسبتاً زياد منطقه به صورت برف به وقوع پيوستهاند سطحي معادل 626 هكتار را در حوضه جليزجند تشكيل دادهاند. اين لغزشها 5 مورد بوده كه همگي به صورت اتفاقي اتفاق افتاده و از انوع قديمي و فسيل ميباشند. اين لغزشها در زيرحوضههاي G2-4، G2-5، G2-6، G2-int و G3-1 به وقوع پيوستهاند. واريزههاي بلوكي و درشت دانه آهكي پاي ارتفاعات سازندهاي لار و كرتاسه جمعاً به وسعت 1058 هكتار عمدتاً در زيرحوضههاي آبخيزهاي G2 و G3 ديده ميشوند. باغات و اراضي كشاورزي آبي و ديم به وسعت 920 هكتار در خروجي حوضه و آبرفتهاي بستر رودخانه اصلي و فرعي به وسعت 528 هكتار در كليه زيرحوضهها قابل مشاهدهاند.
ژئومورفولوژي
كلمه ژئومورفولوژي از سه واژه يوناني geo به معناي زمين، Morpho به معناي شكل و Logos به معناي دانش يا شناخت تشكيل شده است كه به مطالعه علمي ويژگيهاي هندسي سطح زمين ميپردازد. بنابراين ژئومورفولوژي به معناي ريختشناسي زمين يا شكل شناسي زمين ميباشد. پيچيدگيهاي بسيار و تنوع ويژگيهاي شكلهاي زمين، اختلافهايي را در نظريات و ديدگاههاي مطالعاتي شكلهاي زمين به دنبال داشته است. مهندسان فقط به توصيف شكل زمين وارزيابي ثبات و تغييرات شكل زمين در كوتاهمدت توجه ميكنند چه اين مسأله جنبه كاربردي مهمي دارد. از سوي ديگر، زمينشناسان علاقهمندند كه تأثير واحدهاي سنگشناسي متفاوت را در شكل زمين بدانند زيرا آگاهي از كنترل زمينشناختي اشكال زمين به آنها امكان ميدهد كه با استفاده از عكسهاي هوايي و تصاوير ماهوارهاي از سنگها و ساختمانها نقشهبرداري كنند. ژئومورفولوژيستها نيز بسته به اهداف خود كه ميتواند توصيف، گذشتهنگري، پيشبيني و يا هر سه باشد.
ديدگاهها و روشهاي متفاوتي را در مطالعه زميني به كار ميبندند. در آبخيزداري هدف اصلي از مطالعات ژئومورفولوژي دستيابي به واحدهاي كاري جهت برنامههاي كاري اصلاحي مكانيكي و بيولوژيك ميباشد. در ارتباط با مسائل منطقهاي نظير بررسي مناطق بهمنخيز، مناطق داراي لغزش، مطالعه فرسايش و رسوب، تهيه نقشههاي پوشش گياهي و خاكشناسي نيز ميتوان از مطالعات ژئومورفولوژي كه اساس كار در آن شناخت سنگها بوده، بهره جست تا بتوان از روي آنها به ساير موارد مانند وضعيت فرسايش، شبكه هيدروگرافي و… و سرانجام شناخت واحدهاي اصلي ژئومورفولوژي پرداخت، با بررسي و فتوژئولوژي عكسهاي هوايي نيز ميتوان از اطلاعات نسبتاً كاملي كه از منطقه موجود است را با برداشتهاي صحرايي تكميل نمود. با استفاده از اين دو ابزار نقشه ژئومورفولوژي اين حوضه آبخيز تهيه و ارائه شده كه ذيلاً به شرح واحدها، تيپها، رخسارهها و ساير اشكال و پديدههاي مختلف ژئومورفولوژيك منطقه اقدام گرديده است.
3-4- واحدهاي ژئومورفولوژيكي
بر مبناي ريختشناسي، ارتفاع از سطح دريا، يا شيب و ارتفاع نسبي عوارض نسبت به يكديگر واحدهاي مختلف ژئومورفولوژيك هر ناحيه تشخيص و تفكيك داده ميشوند. در اين تشخيص نقشههاي توپوگرافي و عكسهاي هوايي ابزار مورد استفاده ميباشند. براساس تفسير عكسهاي هوايي منطقه و فتوژئولوژي آنها ارتفاعات و ناهمواريهاي طرح جزو ناهمواريهاي عادي محسوب ميگردند.
زيرا كوهها و بلنديهاي منطقه و همچنين گوديهاي آن منطبق بر ساختمانهاي زمينشناسي يعني تاقديسها و ناوديس در شمال و ميانه آن ميباشند. بر پايه اين بررسيها واحدهاي كوهستان تپهماهور و دشت ميانكوهي و فلات در منطقه مورد مطالعه تشخيص داده شده است. اين موضوع نشان دهنده سر آبخيز بودن محدوده مورد مطالعه و توان توليد آب در آن ميباشد.
3-5- تيپهاي ژئومورفولوژيكي
واحدهاي ژئومورفولوژيكي به دو نوع تيپ دامنههاي منظم و دامنههاي نامنظم تفكيك ميشوند و بر همين پايه اراضي كشاورزي مستقر در گوديهاي منطقه براساس نوع پروفيل طولي و عرضي دامنه به تيپهاي ناهموار و هموار تقسيمبندي ميشوند. تيپ دامنه منظم و هموار به دامنههايي گفته ميشود كه صاف و فاقد برجستگيهاي مشخص و عمده ميباشند و تغييرات شيب در نيمرخ و پروفيل آنها تدريجي و يا ثابت ميباشد. اين نوع دامنه در مجموع واحد كوهستان و تپهماهور منطقه 8564 هكتار معادل 51 درصد از سطح اين آبخيز را تشكيل ميدهد. لذا با فرض مناسب بودن خاك و شيب در اين تيپ تنها 8564 هكتار از سطح منطقه مورد مطالعه استعداد كارهاي اصلاحي بيولوژيكي را دارد كه آن نيز بهتر است با توجه به ارتفاع بلند منطقه به صورت كپهكاري و بذركاري (با توجه به مطالعات هواشناسي و پوشش گياهي) انجام پذيرد. از ارتفاع 2700 متر به بالا به ندرت ميتوان درختان را مستقر نمود و علت آن سرماي زياد زمان كوتاه دوره رشد و رويش است. در اين ارتفاع تا ارتفاع 3300 متر معمولاً درختان ارس طبيعي رشد مينمايند.
اين شرايط نشان از شكننده بودن شرايط بيولوژيك درگستره اين آبخيزها دارد. بنابر اين مديريت آبخيزداري و مرتع نقش بسزايي در حفظ تعادل زيستمحيطي اين عرصهها خواهد داشت. اين دامنهها در واحدهاي كوهستان و تپهماهور براساس شواهدي همچون كيفيت رخنمون واحدهاي سنگي، وجود پوشش نهشت
ههاي منفصل و خاك و درصد آن بر روي آنها و اشكال ژئومورفولوژيكي و غيره به رخسارههاي مختلفي تفكيك شدهاند. دامنههاي نامنظم به دامنههايي اطلاق ميشود كه از شيب غيريكنواحت و ناهمگن برخوردار بوده و تغييرات شيب در نيمرخ آنها به طور ناگهاني كم و زياد ميشود. اين تغييرات داراي دلايل مختلف به شرح ذيل است:
– عوض شدن جنس يا ماهيت سنگ (تناوب سنگهاي سخت و سست)
– جابجايي در نتيجه فعاليتهاي زمينساختي نظير گسلها و شكستگيهاي بزرگ
– بهم ريختگي دامنه براثر زمينلغزش و ريزش بلوكهاي سنگي
– فرسايش ديفرانسيل ناشي از توسعه سيستمهاي شكستگي و ماهيت كانيشناسي و سنگشناسي طبقات
دامنههاي نامنظم در واحد تپهماهور و كوهستان 5600 هكتار (33 درصد) از مجموع مساحت آنها را تشكيل ميدهد. بر روي اين نوع دامنهها فرسايش عمدتاً ناشي از طبيعت زمينشناسي بوده در حالي كه بر روي دامنههاي منظم فرسايش نوع پيشرونده با عامل انساني دخيل است. با توجه به سطح زياد دامنههاي نامنظم و رخنموني بودن آنها و با عنايت به نفوذ كم و عدم تراوايي سنگهاي بستر كه عمدتاً ولكانيكي و آذر آواري ميباشند (سرآبخيزها) فلذا ضريب هرزآب بر]]>